سلام بودای خوابیده
نگو این روزا بیداری
نگو از این همه بیداد
هنوزم سخت بیزاری

چه حرفای قشنگی که
من از دنیای تو خوندم
عجب دنیایی داری تو
چقد رویامو سوزوندم

تو قلبی ریشه داری که
داره آدم می سوزونه
جون حوا رُ می گیره
ولی پشتِ تو پنهونه

ازت دس می کشم بودا
تو اونی نیستی که ساختم
تو توی قلبشون هستی
من اونا رُ دور انداختم

واسه چی این همه ظلمُ
دیگه چشمات نمی بینه
صدای ضجه ی حواست
چقد خواب تو سنگینه

دارن با شعله می رقصن
دارن با خون می خونن
آخه به اسم آزادی
هنوز پشت تو پنهونن

ازت دس می کشم بودا
تو اونی نیستی که ساختم
تو توی قلبشون هستی
من اونا رُ دور انداختم

شایا تجلی 

 

شایا تجلی :: یکشنبه 91/8/7 ساعت 11:30 عصر

نوشته های دیگران ()

شایا تجلی _ ترانه سُرا
اوْل / فروردین / 1356
ساعت هشت و ده دقیقه ی صبح
اکنون نزدیک به { 300 - سیصد }
ترانه ی به حنجره سپرده دارد
(در داخل و خارج از ایران)
{20- بیست } عنوان کتاب چاپ شده
با نام های زیر محصول فعالیت ِ
سال های شاعرانه ی اوست
ادامه ی مطلب

مجوع بازدیدها: 622370 بازدید

امروز: 136 بازدید

دیروز: 48 بازدید

شایا تجلی در فیسبوک [42]
شایا تجلی ترانه سُرا [3623]
سایت رسمی شایا تجلی [1669]
کلوب شایا تجلی [1157]
[آرشیو(4)]